تولدت مبارک هدیه ی آسمانی...
موعود من:
تاجایی که یادم می آیدهر سال تولدت را نه تنها من بلکه تمامی مسلمانان در جای جای این کره ی خاکی جشن میگیرند آنقدر ازآمدنت خوشحال اند که غم وجودشان را در شب ۱۵شعبان فراموش میکنند...
زمین به خود می بالد که تو قدم برآن میگذاری...
آسمان در چنین شبی تمامی ستارگانش را بیش از پیش نورافشان میکندو مهتاب به زیبایی خویش می نازد چرا که تو درزیر نور او پا به عرصه ی این جهان نهاده ای...
تو آمدی وزمین جان دیگری گرفت وگنجشکان نوای دیگری زمزمه کردند٬شب قصد تمام شدن نداشت اما خورشید هم منتظر بودتا تو اولین روزت را آغاز کنی...
مهدی جان! تولدت را جشن میگیرم و به پروردگار یکتا میگویم: یاارحم الراحمین...
میگویم تو آنقدر بخشنده ای که به ما روسیاهان توجه داری وهدیه ای به ما بخشیدی که تا ابد ماندنیست...
مهدی جان! اندوهگینم از اینکه روز تولدت تورا نمیبینم تا با تمام وجودم هدیه ای را تقدیمت کنم٬ نفس چشمهایم را به سخره میگیرد و میگوید دل٬قلب واحساس توانستند خود را به محبوب برسانند...
توانستند؟ نمی دانم!
اما توچه؟ تنها کاری که میتوانی انجام دهی گریستن است چون لیاقت دیدن نداری...
حال که نمیبینمت شوق درونی ام را بین همگان پخش میکنم تاجویای لبخندت باشم...
تولدت مبارک ای هدیه ی آسمانی...