ترانه ای روی زمین افتاده بود...قناری کوچکی آن را برداشت ودر گلوی نازک خود ریخت...ترانه در قناری جاری شد...با او در آمیخت...ترانه آب شد...ترانه خون شد...ترانه نفس شد و زندگی...

قناری ترانه را سرداد...ترانه از گلوی قناری به اوج رسید...ترانه معنایافت...ترانه جان گرفت...قناری نیز...وهمه دانستندکه از این پس ترانه...بودن است...ترانه هستی است...ترانه...جان قناری است.

ایمان ترانه ی آدمی ست...قناری بی ترانه میمیرد وآدمی بی ایمان...(عرفان نظرآهاری)

پ.ن۱:سلام

پ.ن۲:متاسفانه یکم دسترسیم به نت کم بوددر سا ام که حسابی سنگین شدهوقته امتحاناساینه که آپ کردنم یکم با تاخیر شددیگه به بزرگی خودتون ببخشید

پ.ن۳:خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم وآنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از مردنم...

پ.ن۴:فردا روز دیگریست که بی تو بر عمر تلف میشود...همین روزها وقت رفتن از راه میرسد ومن چنان از یاد تو میروم که انگار هیچوقت نبوده ام...

پ.ن۵:آنچه دلم خواست نه آن میشود...آنچه خدا خواست همان میشود...

پ.ن۶:شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست که پدرژپتو به پینوکیو میگوید:پینوکیو چوبی بمان...آدم ها سنگی اند...دنیایشان قشنگ نیست...

پ.ن۷:روزی که این وبلاگو ساختم میخواستم از حضرت ولی عصر(عج)بنویسم...خیلی وقته فاصله گرفتم از متن های اوایل نوشتنم...

پ.ن۸:انتظارش...انتظارم سیر کرد...آنکه میخواهد بیاید دیر کرد...تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟؟؟آمدن...رفتن...ندیدن...سوختن...اللهم عجل لولیک الفرج

پ.ن۹:امشب شب لیله الرغائب...شب آرزوهاست...بیاید تو این شب عزیز که درهای رحمت پروردگاربه رومون بازه(هرچند معتقدم درهای رحمت خدا هیچوقت به روی بنده هاش بسته نیست)همدیگرو از یاد نبریم...وبرای هم دعا کنیم...

پ.ن۱۰:تا حالا اینقدر پ.ن یجا دیده بودید...بخشیدخیییییییییییییییییییییییییییییلی حرف زدم

درضمن پ.ن:۳و۴و۵و۶ چندتا اس ام اس بود که جدید به دستم رسیده...خوشم اومد ونوشتمشون