...
کدام را باور کنم لبخندت را یا طعنه های بی رحمانه ات را که آتشم می زنند
کدام را باور کنم این بسته ی کادو شده ی روی میز را یا آن یک هفته ای را که دود شده بودی و رفته بودی هوا......
وقتی درست فکر می کنم میبینم مایه ی همه ی دلتنگی های این روزهایم بوده ای اما نمیفهمم که چرا چنین است و من سرخوشم، چرا چنین انتظارت را می کشم.
درست که فکر می کنم می بینم این بازی اگر بازنده ای داشته،من بودم پس چرا هنوز روبروی تو می نشینم تا باز ببازم.
بازنده ی کدام بازی از برق نگاهِ بَرنده ی روبرو ضربان قلبش تندتر می زند و سرشار می شود از لذت باختن و دوباره باختن، از لذت سقوط...
هر بار می گویم این آخرین بار است، اینبار که بیاید دیگر تمام می شود، اما دوباره تو که پیدا می شوی بازی شروع می شود و من می مانم کدام را باور کنم
عشقت را یا چشمهایت را که این سو و آن سو می دوند
لبخندت را یا طعنه های بی رحمانه ات را که آتشم می زنند
این بسته ی کادو شده ی روی میز را یا آن یک هفته ای را که گویی دود شده بودی و هوا رفته بودی
خودم را یا تورا...
منبع:http://www.raadio7.blogfa.com(اینجاایران است...رادیو۷)